عروسکهای سنتی و حفظ ارزشهای هویتی
عروسکهای سنتی و حفظ ارزشهای هویتی
اگر کودکان امروز را مخاطبان آینده آثار هنرصنعتگران درنظر بگیریم، شاید نیاز به رسانهای ویژه احساس شود که محمل انتقال اندیشهها و ارزشهای گذشته باشد که بخشی از هویت ماست.
در دوران کودکی ما، میانسالان امروز همواره خاطرهای از قاب خاتم بر طاقچه، چهلتکهدوزیها و دستمالهایی که با شور گذشتگان به نقشهای رنگارنگ آراسته بودند برجامانده که ما را به هنر گذشته پیوند میزند؛ اما با حضور فراگیر و روزافزون تکنولوژی در تمامی ابعاد زندگی، در ذهن نسل خردسال امروز چه یادی از این هنرها خواهد ماند تا در بزرگسالی بهعنوان دغدغهای آن را بهخاطر آورد؟
از دیرباز عروسکهای دستساز بومی، کمتر جدی گرفته شدهاند؛ اما همواره پلی میان ارزشها و باورهای فرهنگی و زیباییشناختی جوامع کوچکتر و هنرها و مهارتهای دستی آنها بودهاند. از منظر میراث معنوی عروسک ارتباط گستردهای با آیین ازدواج مقدس دارد که در نوروز برگزار میشده و ایزدبانوانی همچون ایشتار، آناهیتا و سَرَسْوَتی که منشأ باران و باروری کشتزارها بودند از بنمایههای این دستساختهٔ فروتناند. این آیینها امروزه در قالب رسومات تداوم یافته و یا برخی از آنها منسوخ شدهاند. هنرمندان گاه بیآنکه از این پیشینه آگاه باشند، بهواسطه سنتی که سینه به سینه وارث آن هستند، عروسکها را بهگونهای میسازند که هنوز رد پای اسطوره و آیین را در آنها میتوان دید؛ همانگونه که پژوهشگران بسیاری همچون شیوا مسعودی، پوپک عظیمپور، لیلا کفاشزاده و... در تألیفات متعدد خود این امر را نشان دادهاند.
از یک منظر که همان اهمیت تاریخی و آیینی است، دیرینگی تندیسکهای باروری همچون ونوس تپهسراب (هزاره ششم ق.م) و یا نمونه کهنعروسک جیرفت (هزاره سوم ق.م)، و تداوم این واژه در اشعار شاعران بزرگ ایران همچون فردوسی (داستان تولد رستم)، خیام و نظایر آنها، گواه پیشینه غنی عروسک دستساز امروزی است؛ دستساختهای که تا امروز در عین تنوع و گوناگونی کارکرد جادو و تعویذی خود را گاه در طلب آفتاب و باران (عروسکهای کتراگیشه، چمچهگلین، شیشلو، چولیقزک و...)، در دور نگاه داشتن ارواح شر از نوزادان (عروسکهای قنداقی سربیشه و گتوند) و گاه در دفع شر و چشمزخم از نوعروسان (عروسکهای وَوی، کَلینَک و...) یا دافع ناخوشی و بیماری حفظ کرده است. در عین حال برخی از آنها پیغامآور بهار و یا اسبابی برای بازی کودکان بودهاند. در واقع طلب استمداد، شفاخواهی، تقاضا برای دفع شر، باروری، باران و... از عروسک، رسانهای ساخته که یکسوی آن انسان جامعه بومی و سوی دیگر نیرویی ماورایی است. اما عروسک اگرچه دارای وجه تاریخی و ارزش آیینی است، دارای نقش ویژهای است که در حیطه روانشناختی مورد توجه پژوهشگرانی از جمله وینیکات، روانشناس و پزشک انگلیسی اطفال، بوده است.
عروسکهای نخستین یا صنمکها واسطهای برای نیایش با یک قدرت فوقبشری بودند. همینطور از این دسته، عروسکهای تدفینی در یونان و ایران در تابوت کودکان گذارده میشدند تا آنها را در مواجهه با دنیای ناشناخته پس از مرگ یاری کند. این موارد را وینیکات «شیءگذاری» مینامد. اما با تکامل ادراک، خالق ماهیتی معنوی پیدا کرد و «پدیدههای گذاری» همچون مناجات، دعا و قرائت ادعیه جای اشیاگذاری را گرفتند. با اینحال این اشیا در حوزه روانشناسی همچنان نقش ویژهای دارند. نوزاد با هر جنسیتی پس از چندین ماه نخست، به بازی با عروسکها علاقهمند میشود و بیشتر مادران به نوزادشان اجازه میدهند که شیء بهخصوصی داشته باشند و انتظار دارند کودکانشان به این شیء به همان صورتی که هست، وابسته شوند. با توجه به این تعریف وینیکات، عروسک و اشیای کوچک نظیر آن را شیءگذاری مینامد. این شیء به کودک کمک میکند تا آن را به عنوان «غیرِ من» یا دیگری بشناسد. به این طریق او که تا پیش از این خود را وجودی یگانه با مادر تصور میکرد به استقلال و تمایز خود از او پی میبرد. از اینرو میتوان دریافت که عروسک چه اندازه میتواند با مسأله هویت درگیر باشد. اسب تروآ، که بخشی از داستان جنگ تروآ در انهاید ویرژیل است، در قالب افسانه نشان میدهد که چگونه میتوان توسط یک عروسک (یک اسب چوبی در ابعادی بسیار بزرگ)، محتوایی آشوبانگیز را صلحآمیز جلوه داد. این توانایی انتقال و تغییر کیفیت پیام، از عروسک رسانهای قدرتمند میسازد که در تربیت کودک و حتی تغییر نگاه بزرگسالان در صورت استفاده هدفمند میتواند نقشآفرین باشد.
جدای از نمونههای کهن که به جرگه اشیای موزهای پیوستهاند، عروسکهای معاصر در خود ارزشهای غنی از میراث معنوی (آیینهای پیشبهاری، بارانخواهی و رقصهای محلی) و صنایعدستی (چاپ سنتی، نمد، گلیم، حصیربافی، رودوزیهای سنتی...) را حفظ کردهاند. در عرصه گردشگری عروسک در مقاصد بازدیدی همچون موزه عروسکهای ملل تهران که با برگزاری کلاسهای ساخت عروسکهای ایران و ملل، مصادیق فرهنگی و هنر ایرانی را به کودکان و بزرگسالان آموزش میدهد و یا اقامتگاه موزه عروسک و اسباببازی کاشان که به آموزش مفرح کودکان در یک اقامت کوتاه مسافرتی همت ورزیده، نقشی پررنگ ایفا میکند. با این مرور اگر به پرسش سطرهای نخستین بازگردیم شاید اگر بخواهیم ارزشهای هویتی، میراثفرهنگی و صنایع و هنر دستی این مرز و بوم را در خاطر کودکان امروز تا بزرگسالیشان ماندگار کنیم تا مخاطبان آینده این دستاوردها باشند، شاید باید از رسانهای همچون عروسک بهره بگیریم که با مخاطب خود که کودکانند، همزبان است.
آزاده نیکوئی
دانشجوی دکتری پژوهش هنر دانشگاه تربیت مدرس، دستیار ستادی معاونت صنایعدستی
نظر شما :