چالش های مسیر کارآفرینی
چالش های مسیر کارآفرینی
بنیانگذاران استارتاپها از ابتدا میدانند که در مسیر کارآفرینیشان موانعی وجود دارد. گاهی اوقات این مسائل و مشکلات شگفتزدشان میکند زیرا یا این موانع برایشان غیرقابل پیشبینی بوده است، یا اینکه بهترین راهحل را هنوز پیدا نکرده اند و یا اینکه درحال حاضر منابع لازم را برای پاسخگویی به این مسائل در دسترس ندارند.
در این گزارش سعی کردیم تا برخی از این مسائل را برایتان مطرح کنیم تا نسبت به آنها آگاهی داشته باشید و برایشان برنامهریزی کنید تا در هنگام مواجه با آنها بدانید چه کار کنید.
چالش شماره 1: پول
درست فکر کردید، شما به پول نیاز دارید!
مگر اینکه خوش شانس باشید و پول نقد در جریان داشته باشید چه از طریق فروش و چه از طریق حضور سرمایهگذاران. پول خیلی زودتر از آنچه فکر کنید میتواند به یک مسئله و چالش تبدیل شود. و هنگامیکه یک استارتاپ با مشکل جریان پولی مواجه شود، جریانات مهم کاری مانند توسعه محصولات، استخدام کارکنان کلیدی، مناسب سازی دفترکار جدید و…. همه به تاخیر میافتد. شما به سرمایه نیاز دارید تا بتوانید در توسعه محصولات و نرمافزارهای جدید، فضای اداری، فرایند بازاریابی و… سرمایهگذاری کنید. بخش اعظم موفقیت شما از سرمایهگذاری اولیه حاصل میشود. در روزهای آغازین ممکن است تلاشهای شما در راستای کاهش ریسکهای مالی باشد و حتی این رفتار ممکن است غیرمنطقی به نظر برسد.
دقت کنید که رسیدگی به هزینهها و سرو سامان دادن به آنها آخرین موضوعی است که در گام اول مسیر خود باید به آن بپردازید. دیوید روث معتقد است وظیفه رهبر یک کسب وکار این است که زمان و سرمایه را برای رساندن کسبوکار به مراحل بالاتر مدیریت کند.
چالش شماره 2: بیتوجهی به بازاریابی و فروش
آیا منابع کافی برای بخش بازاریابی و فروش در نظر گرفتهاید؟ بسیاری از استارتاپها فکر میکنند میتوان از این دو بخش (یعنی بازاریابی و فروش) چشمپوشی کرد و به بازاریابی دهان به دهان چشم امید دارند و آن را کافی میدانند. حتی شرکتهای ارائه دهنده نرم افزار به عنوان یک سرویس (SaaS) نیز ممکن است معتقد باشند که فروش آنلاین به طور طبیعی رشد می کند و به تیمهای بازاریابی و فروش نیازی ندارند. اعتقاد به اینکه مشتریان، خودشان شما را پیدا میکنند، یک باور غلط است، مگر اینکه از طریق یک برنامهریزی درست و مناسب و یک تلاش متمرکز در راستای رشد استارتآپ خود تلاش کنید. همچنین هنگامیکه سایت خود را راهاندازی کردید، بر SEO سایت خود سرمایهگذاری کنید و مطمئن شوید در موتورهای جستوجو یافت میشوید و در دسترس هستید، رتبه محتوای خود را باتوجه به کلمات کلیدی به دست آورید و بازدیدکنندگان را به سمت وبسایت خود هدایت کنید. ابزاری مانند WooRank به شما در بررسی وضعیت سئوی سایتتان کمک میکند و فرصتهای بهبود شرایط را برایتان فراهم میکند. هنگامی که مشغول طراحی و ساخت ساختار بازاریابی و فروش هستید، فرصت را غنیمت بشمارید و تا جایی که ممکن است یکپارچگی را در سیستم ایجاد کنید.
چالش شماره 3: فقدان برنامهریزی
متعجب خواهید شد اگر بدانید بسیاری از مشکلات استارتاپها و در نتیجه ضعف و افولشان به خاطر این است که فراموش کردهاند برنامهریزی کنند، یا شاید هم برنامهریزی کردهاند اما برنامهشان تمام مباحث اساسی را پوشش نمیدهد و جامع نیست. حوزههای کلیدی مانند فروش، توسعه، کارکنان، کمبود مهارت و بودجه میبایست از ابتدا، بخشی از برنامه باشند و بهشان فکر شود. در ضمن به خاطر داشته باشید که باید برای مسائل غیرقابل پیشبینی نیز برنامه داشته باشید. اگر طرح کسبوکار بسیار خوشبینانهای نوشتهاید و از بررسی موضوعات غافلگیرکننده چشمپوشی کردهاید، بدانید به سمت دردسری بزرگ حرکت میکنید. میتوان گفت: اگر نتوانید به خوبی آماده شوید، برای شکست آماده شدهاید. پس بررسی مسائل اصلی را به بعد موکول نکنید.
چالش شماره 4: پیدا کردن افراد مناسب
یک دسته از مهارتهای خاص مورد نظر است که وجودشان نه تنها برای بقای کسبوکار شما بلکه برای رشد آن نیز ضروری است. آگاهی نسبت به مهارتهای دقیقا موردنیاز کسبوکارتان مانند چگونگی جذب نیروی انسانی کلیدی یک عامل تعیین کننده در دستیابی به رشد موفقیتآمیز است. اگر یافتن پرسنل مناسب را به تاخیر بیاندازید، متحمل هزینه خواهید شد. میتوان مدت زمانی که برای فرایند جذب نیرو در یک تیم کوچک صرف میشود، را در حیطههای دیگر صرف کرد اما بدانید که نداشتن افراد مناسب، کسبوکار شما را در تنگنا و سختی قرار میدهد و روند تولید محصولات و خدماتتان را با مشکل مواجه میکند و ممکن است روند فعالیتهایتان را متوقف کند. اینها موارد ویژهای است که هیچ استارتاپی به خصوص در روزهای اول نمیتواند از عهده آن برآید. و با بزرگ شدن کسبوکارتان، ممکن است با نوع دیگری از مشکلات پرسنلی روبهرو شوید؛ ممکن است متوجه شوید افراد نامناسبی را استخدام کردهاید و یا افراد در نقشهای درست قرار نگرفتهاند. این حقایق ناراحت کننده ممکن است با بزرگ شدن یک استارتاپ، آشکار شوند و زمانی متوجه شکافهای این موضوع شوید که بزرگ شدهاند. به همین دلیل بسیار مهم است که تدوین و تنظیم استراتژیهای استخدام را در الویت قرار دهید. پس درباره آنچه میخواهید، شفاف باشید، استخدام افراد کلیدی را به عنوان یک استراتژی در نظر بگیرید و درباره نقشهای کاری و تناسب کارکنان با نقشهایشان به خوبی فکر کنید.
چالش شماره 5: مدیریت زمان
در امور کسبوکار و استارتاپی به مانند مسائل زندگی باید بدانیم که هرگز وقت کافی نداریم. یک میلیون و یک تصمیم وجود دارد که باید در 24 ساعت گرفته شود. (این را هم بدانیم که از این 24 ساعت، زمانی نیز صرف خواب میشود). بنابراین با حذف یا به حداقل رساندن پارازیتها در مسیر کسبوکار خود شروع کنید. وقت و انرژی خود را برای مسائل بسیار اثرگذار صرف کنید. از خود بپرسید: چه چیزی مهم است و چه چیزی را میتوان به تعویق انداخت؟ چه چیزی مانع رشد کسبوکار شما میشود؟ اینها مسائلی هستند که باید با آنها سروکله بزنید. وقتی میخواهید الویتهای خود را تعیین کنید، این جمله ورزشکار المپیک بن هانتز دیویس را به یاد آورید: آیا اینکار باعث میشود که سریعتر پیش روم؟ یعنی آیا این تصمیم یا اقدام، نتایج مثبت، قابل اندازهگیری و قابل توجهی در پی خواهد داشت که منجر به رسیدن اهداف شود؟ یا اینکه فقط یک پیشنهاد خوب است که میتوان بعدا به آن پرداخت؟ پارازیتها را حذف کنید و بر مسائل اصلی تمرکز کنید.
چالش شماره 6: بنیانگذاران
باور آن سخت است، اما بنیانگذاران یک استارتاپ؛ همان کسانی که با شور و اشتیاق یک ایده را به کسبوکار تبدیل کردهاند، در خلق مشکلات آن کسبوکار نیز نقش دارند. بنیانگذاران یک محصول عالی را تولید کردهاند و چرخ سرمایهگذاری را به حرکت درمیآورند؛ اما آنها نمیتوانند همه کارها را انجام دهند. حتی اگر هم میتوانستند، نمیبایست این کار را بکنند. این یک مهارت است، رهبران خوب به محدودیتها و تخصص خود آگاهند. برای مثال مدیری میداند که یک توسعهدهنده خوب است اما در مباحث فروش، مالی، بازاریابی، منابع انسانی و… به اندازه توسعهدهنده بودن خوب نیست. پس اگر بنیانگذار یک استارتاپ هستید، از این اشتباه بزرگ؛ یعنی اینکه همه کارها را به تنهایی انجام دهید، اجتناب کنید. کارها و تصمیمات مهم را فقط برای خودتان انباشته نکنید. فعالیتهای کاری را در سازمان توزیع کنید، مدیرانی را استخدام کنید که بتوانند شکافهای دانش شما را تکمیل کنند و به آنچه میگویند، گوش دهید.
چالش شماره 7: رشد
شاهدید که محصولات و خدمات شما رشد محسوسی را تجربه میکنند. حال شما خود را در میان مسائلی جدید میبینید و درعینحال هم می بایست مقیاسهای جدیدی برای مطابقت با این تغییرات و تقاضای رشد تعریف کنید. این به معنای اضافه کردن چند کارمند جدید نیست. مطابق با آنچه در چالش شماره 4 گفته شد، میبایست استراتژیک عمل کنیم و نقشهایی که بیشترین تاثیر را دارند در الویت قرار دهیم، و آنها همیشه کسانی نیستند که شما فکر میکنید. ممکن است نیاز باشد پرسنل بیشتری استخدام کنید یا شاید هم لازم باشد بر روی بخشهایی مانند امور اجرایی، پرداخت و پشتیبانی تمرکز کنید. ممکن است با افزایش تعداد کارکنان به فضای بزرگتری نیاز پیدا کنید. یا شاید لازم باشد به ایجاد دفاتر جدید در سایر شهرها یا خارج از کشور بپردازید تا بهتر بتوانید از مشتری اصلی خود پشتیبانی کنید. این مسائل عوامل موفقیت هستند. اگر برای این حوزهها برنامه و پول در اختیار دارید، کارتان آسان شده است در غیر این صورت میبایست برای یک مسیر سخت آماده شوید.
چالش شماره 8: منطقه امن شما
در مرحله رشد یک استارتاپ ممکن است حس کنید با هر دو قدم به سمت جلو، یک قدم به عقب رانده میشوید. رسیدن به ثبات زمان میبرد. در آغاز شما میبایست نقشهای مختلفی ایفا کنید. شما باید خودتان را مجبور کنید که از منطقه امنتان فراتر بروید. آیا حاضر هستید برای شکوفایی استارتاپتان در یک شرایط سخت قرار بگیرید؟ برای مثال هنگامی که به سرمایه احتیاج دارید، آیا قادر هستید یک سخنرانی قانع کننده برای سرمایهگذاران بالقوه اجرا کنید؟ آیا مسئله ای وجود دارد که از نگاه شما غیرقابل مذاکره باشد؟ چه کاری را تحت هیچ شرایطی نمیخواهید انجام دهید؟ هرچه زودتر منطقه امن خود را کشف کنید، زودتر قادر به تعریف تدارکات لازم برای گسترش منطقه امن خود هستید. همچنین میتوانید برخی از کارها را که در خارج از منطقه امن شما قرار دارد به افرادی از تیمتان بسپارید که انجام آن کارها برایشان سخت نیست و در منطقه امنشان قرار دارد.
چالش شماره 9: رقبا
مهم نیست که چقدر محصولات و خدمات شما عالی است. زیرا در یک بازار شلوغ قرار گرفته اید. این بازار همیشه درحال رشد است. شما برای همیشه در صنعت خود به عنوان یک تازه وارد باقی نمیمانید، بلکه رقبای جدید وارد صنعت میشوند و حتی فرایندها و امور را به نفع خود تغییر میدهند. خود را در جایگاه مشتری قرار دهید و از دید او به مسائل نگاه کنید. چه چیزی کسبوکار شما را از دیگران متمایز میکند؟ چه چیزی محصولات شما را متمایز میکند؟ چه چیزی برند شما را منحصربه فرد میکند؟ چرا مشتریان باید شما را از بین رقبایتان انتخاب کنند؟ به یاد داشته باشید خودتان را تنها در مقایسه با رقبایتان تعریف نکنید. باید نسبت به آنچه میتوانید عرضه کنید، اطمینان داشته باشید. رقبای خود را زیرنظر داشته باشید. داشتن استراتژیهای صحیح، توانایی ایده یابی و تصمیم گیری، توانایی انطباق با تغییرات تعریف کننده موفقیت یا شکست شماست.
چالش شماره 10: مدیریت ضعیف
یکی دیگر از مسائلی که استارتاپها با آن مواجه اند، مدیریت ناکارامد است که هزینههای زیادی را برای استارتاپ در پی دارد. یک تیم مدیریتی که در مراحل اولیه، کار خود را به خوبی پیش برده است با گسترش کارشان ممکن است با مشکل مواجه شود. برای تصمیم گیری درست، باید افراد مناسب داشته باشید (چالش های 4+6=10)
پس هنگامی که تیم رهبری خود را تشکیل میدهید، باید دوکار انجام دهید:
در مرحله اول باید اطمینان حاصل کنید که اعضای تیمتان با همدیگر همکاری میکنند و به اتفاق نظر رسیدهاند. یکی از راههای انجام این کار ایجاد شفافیت در فرایند تصمیمگیری تیم مدیریتی است. بنابراین هرکس در این تیم نحوه تصمیمگیری را میداند.
ثانیا باید مطمئن شوید تیمتان در طی دوره به خوبی کار خود را انجام میدهد. اگر موضوعاتی وجود دارد که به نتیجه نرسیدهاند و اگر به مسائل اساسی و بلندمدتی پی ببرده اید، در اسرع وقت و قبل از بروز مشکلات غیرقابل حل به آنها رسیدگی کنید.
در جریان این مسائل ممکن است بحثهای ناراحت کننده ای میان اعضا به وجود آید و یا حتی برخی از تصمیمات موجب ناراحتی دیگران شود. در این زمان داشتن یک مدیریت قوی در جهت هدایت استارتاپ در مسیر صحیحش حیاتی است.
چالش شماره 11: عدم وجود مربیگری
ممکن است محصول یا خدمت بسیار عالی ای داشته باشید اما از راهنمایی های لازم، تجربه بازاریابی و دانش کافی را برای رفتن به سطح بعدی بی بهره باشید. اینجا، موقعیتی است که مربی وارد می شود که با خرد و اعتماد به نفس به شما کمک می کند تا موانع را از سر راه بردارید. مطابق آنچه موسسه Endeavor Insight منتشر کرده است حدود 33 درصد بنیانگذاران شرکتهای فناور که تحت مربیگری کارآفرینان موفق قرار داشته اند به سطوح عالی دست یافته اند. داشتن شخصی که در تصمیم گیری های مهم بتوانید به ایشان تکیه کنید یا هنگامی که به حضور فردی نیاز دارید که مسیر شما را قبلا طی کرده است بسیار مفید است. اما همه افراد به مربیان دسترسی ندارند. اگر شما هم به مربی دسترسی ندارید، از منابع دیگر مانند کتاب، مقاله و پادکست به جست وجو درباره بنیانگذاران الهام بخش بپردازید. در ضمن به ایجاد شبکه حرفه ای خود تمرکز کنید. این موضوع مسئله بسیار مهمی است.
آنچه گفته شد برخی از مهم ترین چالشهایی است که در مسیر کسب وکاری خود ممکن است با آن ها مواجه شوید. امیدواریم که باآگاهی از این موارد به هموار شدن مسیر شما کمک کرده باشیم.
مترجم: زهرا سلیمان زاده کارشناس روابط عمومی
پارک علم و فناوری دانشگاه تهران
نظر شما :