کارآفرینی در عرصه علوم انسانی (الزامات و اقتضائات)- بخش اول- دکتر مهدی خلیلی

کارآفرینی در عرصه علوم انسانی (الزامات و اقتضائات)
دکتر مهدی خلیلی، پژوهشگر مسائل اجتماعی
(بخش اول)
کار آفرینی در عرصه علوم انسانی احتمالا جزو غریبترین و ناآشناترین تعبیرهایی باشد که هر محصل و دانش آموخته ایرانی این حوزه را ولو برای یک بار هم به تامل و حیرت وادار کرده باشد و آگاهانه یا ناآگاهانه وی را با طرح پرسشهایی ماهوی و بنیادین از مطالعه و پژوهش، حرفه و شغل، درآمد، آیندهنگری و این قبیل اشتغالات ذهنی طبیعی مواجه ساخته باشد. اینکه علوم انسانی در ایران تحت تاثیر کدام بسترهای سیاسی- ایدئولوژیک بوده و هست و نظارت بر این علوم و محتوای درسی و سرفصلها و اقتضائات و ضرورتهای بنیادین این علوم از چه منظرهایی و تحت تاثیر کدام گفتمانهای غالب در بستر اجتماع، سیاست و فرهنگ شکل میگیرد، یکی از مهم ترین مسائلی است که در حوزه شناخت ماهیت علوم انسانی، کارکردها، ضرورتها، روششناسی ویژه و مختص به آن، پژوهشگران و محصلان و متخصصان این علوم و معرفتشناسان در ایران مطرح بوده و هست. در واقع، بسط کارکردهای معطوف به درآمدزایی و کارآفرینی و اشتغال علوم انسانی در ایران تا حدودی تحت تاثیر این رویکردهای غالب بوده است. با این وجود، فصلی از این ناکامی نسبی در زمینه پیوند کارآفرینی با حوزه علوم انسانی را میتوان در برخی سیاستگزاریها، تصمیمگیریها، برنامههای تقریبا ناکارآمد و از همه مهمتر عدم آشنایی با ظرفیتهای سرمایههای نرم و فرهنگی و عواملی از این دست باید جستوجو کرد.
این در شرایطی است که توجه به تعریف علوم انسانی و دایره وسیع و شمولیت قابل توجه دانشها و زیرشاخههای آن، مخاطب را با طیف وسیعی از رشتههای جذاب و حساس و البته ضروری و بسیار مهم در جهت استحکام فرهنگ، تداوم اجتماعی و هر نوع تصمیمگیری کلان در حوزههای انسانی مواجه میسازد. به عنوان نمونه، در تعریفی از علوم انسانی آوردهاند، که علوم انسانی مجموعهای از معارف یا رشتههایی است مانند: علم اقتصاد، جامعهشناسی، انسانشناسی، جغرافیا، قومشناسی، زبانشناسی، تاریخ (تاریخ سیاسی، تاریخ علوم، تاریخ فلسفه، تاریخ هنر و نظایر آن)، دانش آموزش و پرورش، سیاستشناسی، باستانشناسی، فقه اللغه، شناخت فنون، جنگشناسی، اسطورهشناسی، پیریشناسی و مانند آن که معمولاً تحت چنین عنوانی گروهبندی میشوند و رشتههای تخصصی و زیر تخصصی آنها به حدی متعددند که نمیتوان فهرست مستوفایی از آنها به دست داد.(فروند، 1393: 4-3)
میتوان به این احصا، تعریفی نیز افزود؛ ولی برای چنین تعریفی نمیتوان از نظر فلسفی یا معرفت شناسی، اعتباری قائل شد. در این صورت، مراد ما از علوم انسانی معارفی است که موضوع تحقیق آنها فعالیتهای مختلف بشر، یعنی فعالیتهایی است که متضمن روابط بشر با یکدیگر و روابط این افراد با اشیاء و نیز آثار و نهادها و مناسبات ناشی از اینهاست.(فروند، 1393: 4) نویسندگان و پژوهشگران ترجیح دادهاند این علوم را، علوم اخلاقی (به معنی علم به خلقیات)، علوم مربوط به فرهنگ، علوم مربوط به روح (نفس ناطقه)، علوم مربوط به انسان، علوم دستوری یا هنجاری بنامند. (شریفی، 1393: 8-7)
آنچه در پس این دایره وسیع و گسترده از دانشها، معارف و زیرشاخههای علمی علوم انسانی میتوان مشاهده کرد، ظرفیتهایی قابل توجه و البته پراهمیت و حساس است که در وهله نخست، تداومبخش مهمترین بنیانهای فرهنگی- اجتماعی هر جامعهای به شمار میروند. این اهمیت البته آنجا که پای کارآفرینی و اشتغال و ارائه نگرشی حرفهای به علوم انسانی در ایران به میان میآید، دارای ساختاری ضعیف و بدون پشتوانههای تئوریک و عملگرایانه است. به نظر میرسد یکی از مهمترین معضلاتی که به صورت پایهای و عمیق، از پیوند علوم انسانی با کارآفرینی ممانعت میکند، ساختار آموزشی و رویکردهای معطوف به علوم تجربی و مهندسی و غلبه نگاه فرهنگی ویژهای است که جامعه و ساختار حرفه- شغل در آن، جز از مجرای علوم تجربی یا مهندسی و پزشکی، روزنه امیدبخشی نمییابد. بنابراین، به نظر میرسد که تحول عمیق در این حوزه، جز از مجرای تحول نگرش نسبت به سه مولفه انسان، کارآفرینی و علوم انسانی میسر نگردد.
منابع:
ـ فروند، ژولین،(1393)، نظریههای مربوط به علوم انسانی، ترجمه علی محمد کاردان، مرکز نشر دانشگاهی
ـ شریفی، احمدحسین؛ (1393)، مبانی علوم انسانی اسلامی، انتشارات آفتاب توسعه